ضمن تبریک روز درختکاری مناسب دیدم این روز را با شعری خاطره انگیز گرامی بداریم.
به دست خود درختی مینشانم
به پایش جوی آبی میکشانم
کمی تخم چمن بر روی خاکش
برای یادگاری میفشانم
درختم کم کم آرد برگ و باری
بسازد بر سر خود شاخساری
چمن روید در آنجا سبز و خرم
شود زیر درختم سبزهزاری
به تابستان که گرما رو نماید
درختم چتر خود را میگشاید
خنک میسازد آنجا را ز سایه
دل هر رهگذر را میرباید
به پایش خستهای بیحال و بیتاب
میان روز گرمی میرود خواب
شود بیدار و گوید ای که اینجا
درختی کاشتی، روح تو شاداب
شاعر: عباس یمینی شریف
مصرف روزانه سبزیجات ضامن سلامتی شخص میباشد. مصرف سبزیجات از بروز بیماریهای مزمن مانند بیماریهای قلبی، دیابت، سرطان و چاقی پیشگیری مینماید. مقدار سبزیجات مورد نیاز بدن با توجه به هرم راهنمایی غذایی به طور کلی روزانه 200 گرم میباشد که این مقدار برای سالمندان بالای هفتاد سال و نوجوانان و کودکان کمتر است.
بر اساس تحقیقات جدید رنگ سبزیجات در طبقهبندی خواص آنان نقش دارد از اینرو مصرف سبزیجات با رنگهای متنوع برای سلامت توصیه میگردد در واقع رنگها در سبزیجات بر خواص منحصر بفرد آنها اشاره دارد. مصرف سبزیجات با رنگهای متفاوت امکان بهدست آوردن بالاترین نتیجه را برای شخص ممکن میسازد و سیستم ایمنی بدن را قویتر میسازد و موجب طول عمر بیشتر شخص میشود.
با مصرف سبزیجات از سرطان پیشگیری کنید:
مصرف روزانه سبزیجات یکی از عوامل مهم پیشگیری از سرطانها میباشد زیرا سبزیجات حاوی ویتامینها و مواد معدنی هستند و دستگاه ایمنی بدن را قوی میسازند.
سبزیجات نارنجی مانند هویج و کدو تنبل دارای بتاکاروتن میباشند. بتاکاروتن رنگدانهای است که در صورت نیاز در بدن به ویتامین A تبدیل میشود. این ماده بدن را در مقابل سرطانها محافظت میکند.
سبزیجات برگ سبز از ارزش غذایی بسیار بالایی برخوردارند در این سبزیجات کاروتنوئیدها، ساپونینها، لوتئین و فلاوونوئیدها یافت میشوند این سبزیجات فیبر، فولات و بتاکاروتن مورد نیاز بدن را دارا میباشند. این مواد بدن را در مقابل چند نوع سرطان حفظ مینمایند. کرفس، اسفناج، بروکلی و جعفری از جمله سبزیجات برگ سبز میباشند.
سبزیجات قرمز رنگ مانند گوجه فرنگی، هندوانه و کلم بنفش دارای انواع مختلفی از فیتوکمیکالها Phytochemical میباشند(واژه فیتو در زبان یونانی به معنای گیاه است و فیتوکمیکالها ترکیبات آلی هستند که در گیاهان علاوه بر ویتامینها و مواد مغذی؛ یافت می شوند. این مواد اثرات مثبتی در سلامتی انسان دارند. فیتوکمیکالها مسئول رنگ، طعم و بوی گیاهان هستند؛ بیش از 2000 نوع فیتوکمیکال شناخته شده است که مهمترین آنها: فلاونوئیدها، کاروتنوئیدها و آنتوسیانینها، فیتاتها، فیتواستروژنها و... فیتوکمیکالها ترکیبات شیمیایی گیاهیاند که جزء سیسیتم ایمنی گیاه محسوب میشوند و گیاه را از باکتریها و عوامل عفونی و میکروبها حفظ میکند. این ترکیبات به اشکال گوناگون در گونههای مختلف گیاهی وجود دارد و میتوان آنها را که دارای خاصیت سمزدایی بسیار بالا هستند، از مهمترین سیستمهای دفاعی گیاهان دانست. فیتوکمیکالها اثر رادیکالهای آزاد را از بین میبرند. لیکوپین یکی از فیتوکمیکالها است که پوست بدن را در مقابل اشعه خورشید محافظت میکند و کارکرد بهتر غده پروتستات را در بدن موجب میشود).
سبزیجات خانواده کلم نیز از ارزش غذایی بالایی برخوردار میباشند، به گفته محققان تغذیه این سبزیجات در پیشگیری از سرطانها موثر میباشد ایندول موجود در انواع کلم در ایجاد خاصیت ضدسرطانی کلم نقش دارد. از سبزیهای خانواده کلم میتوان از بروکلی، گل کلم، کلم بروکسل و کلم بنفش نام برد.
اکثر سبزیجات دارای ویتامین C فراوان هستند. ویتامین C نقش مهمی در پیشگیری از سرطانها دارد. ویتامین C به وفور در سبزیجاتی مانند فلفل، بروکلی و گوجهفرنگی یافت میشود.
سبزیجات حاوی مقادیر قابل توجهی از فیبر میباشند. طبق نظر متخصصان تغذیه فیبر موجود در سبزیها در پیشگیری از سرطان روده بزرگ نقش اساسی دارد. فیبر قسمتی از سبزیجات را تشکیل میدهد که بدن انسان نمیتواند آن را هضم نماید، بنابراین فیبر به خودی خود خاصیتی ندارد اما وجود فیبر در غذای مصرف شده کار دستگاه گوارش را آسانتر میکند و سرعت تخلیه رودهها بالاتر میرود. مواد سرطانزا با فیبر ترکیب شده و از بدن خارج میشوند.
فیبر موجود در سبزیجات به رشد باکتریهای مفید روده نیز کمک میکند. پیروی از رژیم غذایی که حاوی مقدار زیادی مواد فیبردار باشد، ریسک ابتلا به سرطان روده را تا حد بسیاز زیادی کاهش میدهد. تمام سبزیجات حاوی فیبر فراوان میباشند. البته باید اضافه نمود که مصرف بیش از اندازه مواد فیبردار در تغذیه عوارض و اختلالاتی در جذب املاح معدنی به همراه دارد.
ادامه مطلب ...
بر روح تمام شیعیان تیغ زدند
بر مردترین مرد جهان تیغ زدند
خورشید به سینه، ماه بر سر میزد
انگاربه فرق آسمان تیغ زدند
سالروز شهادت امام علی(ع) تسلیت باد
مژده که شد ماه مبارک پدید
به عاصیان وعدهی رحمت رسید
ماهی سرشار از برکت و رحمت و عبادتهای پذیرفته شده برایتان آرزومندیم...
خداوندا رسان از ما سلامش
به گوش ما رسان یارب کلامش
به سوز سینهى مجروح زهرا
نما تعجیل در امر قیامش...
عید شما مبارک
برای دریافت فایل مطلب در خصوص:
«ساختار گل و تولید مثل»
اینجــــا را کلیک کنید.
گل ساختارهای زایشی انواع گیاهان نهاندانه است. نهاندانگان گیاهانی هستند که گل و میوه تولید میکنند. گلها معمولاً در هر دو جنس نر و ماده، و رنگ درخشان و جذاب برای جذب حشرات مشاهده میگردد، حشرات با حمل گرده به گلها در تولید مثل جنسی کمک میکنند. تمام گلها رنگارنگ نیستند، این گلها(گلهای فاقد جذابیت و ساده و غیررنگی) معمولاً برای گرده افشانی از باد استفاده میکنند.
اجزای گل:
گل شاخهی تغییر شکل یافتهای است که نهنج معمولاً بخش زیرین آن میباشد. نهنج(B) در انواع گل به رنگهای مختلف دیده میشود. کاسبرگها ساختارهای برگ مانند اطراف گل هستند که عمل محافظت از گل قبل از شکوفایی را برعهده دارند. کاسبرگها(C) معمولاً سبز رنگ هستند. گلبرگ بخش رنگارنگ گل است که میتواند در جذب حشرات و حتی سایر حیوانات کوچک مانند موش، پرندگان و خفاش نقش داشته باشد. رنگ گلبرگ(D) درخشان و جاذب و در گیاهان مختلف متفاوت است. تمام گیاهان گلدار، گل دارند، اما در برخی از آنها رنگ گل جذاب نیست. گلبرگ در این گلها حذف یا کوچک شده است و گیاه برای گرده افشانی متکی بر باد یا آب است.
گل در هر دو جنس مرد و زن بخش تولید مثلی گیاه است. سازه تناسلی زن برچه یا Carpel نامیده میشود. برچه قسمتی از مادگی است که محتوی تخمک می باشد برچهها ممکن است جدا از هم باشند مانند برچههای Ranunculusها و یا پیوسته به هم بوده و از اتحاد آنها تخمدانی چند خانه به وجود آید. در اغلب گلها چندین برچه باهم ترکیب شده به شکل یک مادگی مشاهده میگردد. مادگی(P) در رنگهای مختلف میتواند ایجاد گردد. مادگی دارای سه بخش قابل مشاهده میباشد. کلاله در بالای مادگی قرار دارد که اغلب چسبناک و بر روی آن گرده قرار میگیرد. رنگ کلاله(J) میتواند متفاوت باشد. خامه یا استیل لولهای است که کلاله را به تخمدان متصل میکند. لوله گرده از طریق خامه در پایین این لوله به تخمک میرسد. تخمکها، در تخمدان قرار دارند. گیاهان هر گونه تنها می تواند تخمک همان گونه را بارور نمایند، چون مواد شیمیایی ویژهی هر گونه از باروری تخمکها با گرده انواع دیگر جلوگیری میکند. خامه با(K)، تخمدان با(L) و تخمک با(O) در شکل زیر نمایش داده شدهاند.
مادگی اندام مادهی گل به شمار میآید و ممکن است از یک یا چند برچه تشکیل شده باشد که در حالت اول آن را ساده و در حالت دوم، مرکب مینامند. در مادگی مرکب ممکن است برچهها از هم جدا(آلاله و توتفرنگی) و یا باهم پیوسته باشند مثل زنبق، پامچال، اطلسی.
هر برچه از سه بخش تخمدان، خامه، کلاله تشیکل شدهاست. تخمدان بخش میان تهی است که یک یا چند خانه دارد و تعداد برچههای مادگی مرکب اغلب به تعداد کلالهها و تعداد خانههای تخمدان بستگی دارد. در درون تخمدان ساختارهایی به نام تخمک پدید میآیند. تخمکها حامل گامتهای مادهاند. به نحوه قرار گرفتن تخمک در درون تخمدان، تمکن میگویند. خامه بخش دراز و باریک برچه است که بین کلاله و تخمدان قرار دارد، خامهها ممکن آزاد یا به هم متصل باشند.
در این صورت در وسط ستونی که از اتحاد خامهها ایجاد میشود یک یا چند مجرا به وجود میآید و این مجاری در حقیقت راه عبور لوله گرده برای رسیدن به تخمک است، بخش انتهایی خامه را کلاله میگویند که معمولاً برجسته است و به شکلهای مختلف ظاهر میشود. سطح کلاله اکثرا دارای یاختههای کرک مانند و کوتاهی است که در جذب و نگاهداری گرده موثرند کلاله بعضی از گیاهان مایعی چسبنده و قندی بنام مایع کلاله ترشح میکند. در گیاهانی که گرده افشانی بهوسیله باد انجام میگیرد مانند تیره گندم کلاله منشعب و کرکدار است.
تخمک از سه بخش تشکیل شده است: بافت خورش که تمام یاختههای آن مریستمی هستند، اطراف خورش دو لایه بافت به شکل غلافی بهطرف بالا رشد میکند و نوک خورش را دربرمیگیرد و فقط سوراخ کوچکی در انتها باز میماند که آنرا سفت مینامند. دو لایه بافت پیرامون خورش را پوسته درونی و پوسته بیرونی مینامند.
جفتبندی تخمک و انواع آن:
جفت بندی کناری: در این جفت بندی تخمکها در سطح داخلی تخمدان قرار میگیرند. در تخمدان لوبیا که از یک برچه تشکیل شده، تخمکها در محل اتصال دو لبه برچه قرار دارند و در بنفشه که از سه برچه تشیل شده کنار هر برچه به کنار برچه دیگر متصل میشود و به این ترتیب مادگی سه برچهای تکخانه به وجود میآید و تخمکها در کناره تخمدان در محل اتصال برچهها قرار میگیرند.
جفت بندی محوری: در این جفت بندی کنارههای برچههای تشکیل دهنده مادگی در وسط تخمدان به یکدیگر پیوسته و محور میانی تخمدان را تشکیل میدهند. بنابراین به تعداد برچهها در داخل تخمدان حفره به وجود میآید، و تخمکها به صورت ردیفهایی در طول محور میانی قرار میگیرند، مانند گیاهان تیره سوسن.
جفت بندی مرکزی: این جفت بندی در مادگیهای چند برچه و تکخانه پامچال وجود دارد. تخمکها بر روی ستون آزاد در مرکز تخمدان که از رشد قاعده محل اتصال برچهها حاصل آمده قرار میگیرند، مثل فلفل سبز و انگور فرنگی.
ساختار تناسلی نر:
پرچم اندام نر گیاهان در تولید مثل جنسی میباشد، که از دو قسمت میله و بساک تشکیل شده است. رنگ پرچم(H) متفاوت است. هر پرچم از یک بساک(A) که تولید گرده میکند، میله(F) که بساک را نگهداری می کند. گرده تولید شده بساک توسط حشرات یا حیوانات دیگر به مادگی منتقل میشود.
باروی گیاهان:
تولید مثل جنسی زمانی در گیاهان رخ می دهد که گرده از بساک به کلاله منتقل شود. گیاهان میتوانند خود بارور(خود لقاح) و یا دگر بارور باشند. خود لقاحی زمانی رخ می دهد که گرده از بساک، تخمک همان گل را بارور کند. لقاح متقابل زمانی اتفاق میافتد که گرده به کلاله از یک گیاه کاملاً متفاوت منتقل شده باشد.
هنگامی که تخمک بارور شد، رشد و نمو کرده به دانه تبدیل میشود. گلبرگ پس از لقاح از بین میرود. دیواره تخمدان ممکن است توسعه یافته و قسمت خارجی میوه را تشکیل دهد. انواع بسیاری از میوهها، از جمله سیب و پرتقال و هلو وجود دارد.میوه ساختار محصوری است که از دانه محافظت میکند. میوه در بذرها و لوبیا غلاف مانند هست. هنگامی که شما میوه را میل میکنید، در واقع از تخمدان گل استفاده میکنید.
منبع: http://www.biologycorner.com/worksheets/flower_coloring.html
ترجمه: بهزاد ناقل
تغذیه گیاهی علمی است که به چگونگی تامین نیازهای غذایی گیاهان به منظور افزایش کمیّـت و کیفیـت محصولات میپردازد. تغذیه، علم تامین نیازهای غذایی گیاه، جذب مواد غذایی و استفاده از آنها در متابولیسم گیاهی است. این علم قدمتی طولانی دارد؛ قدمت علم تغذیه گیاهی به زمان شروع کشاورزی بر میگردد، بر این اساس انسانهای اولیه متوجه شدند که بعد از چند دوره کشت و کار، خاک مورد استفاده فقیر شده و محصولات بعدی مانند محصولات اولیه رشد و تولید خوبی نخواهند داشت. چنانچه موادی مانند کود حیوانی و خاکستر به خاک اضافه شود، خاک تقویت میشود. در زمانهای قدیم به دلیل آن که تحقیقات به صورت تجربی یا عملی وجود نداشت یافتههای انسان حالت تجربی به خود گرفت. بنابراین بشر از زمانی که به رشد گیاهان همت گماشت تامین نیازهای غذایی گیاهان را در مد نظر داشت تا اینکه 350 سال قبل از میلاد ارسطو تئوری هوموس را ارائه داد. نظریه هوموس ارسطو در ارتباط با انسجام علم تغذیه گیاه یکی از نظریههای مطرح بود. بر طبق این نظریه، گیاهان به وسیله ریشـه خود هوموس را از خاک جذب میکنند، و بعد از بین رفتن گیاه هوموس به خاک برمیگردد و این چرخه ادامه دارد. هوموس مادهای است سیاه رنگ، مقاوم به تجزیه و در اثر تجزیه ماده آلی در خاک، حاصل میشود و تاثیر بسیار مثبتی در خصوصیات خاک، رشد و تغذیه گیاه دارد. نظریه هوموس ارسطو سالیان سال مورد قبول واقع شد تا اینکه در سال 1643 میلادی محققی به نام وان هلمونت آزمایش مشهور با درخت بید را که گاهی از آن به عنوان نخستین آزمایش دقیق پیرامون فیزیولوژی گیاهی یاد میشود، انجام داد. او قلمه بیدی را در گلدانی کاشت و آن را پنج سال با آب باران آبیاری کرد. وزن قلمه در آغاز آزمایش 25/2 کیلوگرم بود اما پس از پنج سال به 72/76 کیلوگرم رسید. او طی این مدت روی گلدان را با پوشش آهنی سوراخداری پوشانده بود و در پایان پنج سال خاک آن را خشک و سپس وزن کرد. از وزن آن فقط 6/56 گرم کاسته شده بود(این مقدار اندک توسط هلمونت خطای آزمایش فرض گردید). بنابراین وان هلمونت نتیجه گرفت ماده سازنده پیکر گیاهان از خاک به دست نمیآید. هلمونت به این نتیجه غلط دست پیدا کرد که توده زنده درخت نه از دی اکسیدکربن بلکه از آب بارانی به دست آمده که به گلدان افزوده شده است. اما آیا او در طراحی آزمایش خود اشتباهی داشت؟ چنین به نظر نمیرسد! آزمایش او بسیار دقیق و کنترل شده بود که به نتیجهگیری نادرستی انجامید. امروزه میدانیم حجم عمده توده گیاه از دی اکسید کربن به دست میآید. اما این حقیقت علمی در آن زمان به طور کامل ناشناخته بود. در واقع واژه «گاز» نیز سالها بعد توسط خود وان هلمونت ابداع شد و در سال 1727 میلادی استفن هلز نشان داد که نوعی گاز در رشد گیاهان دخالت دارد.
در واقع هلمونت با آزمایش خود منکر نقش خاک در رشد گیاهان نشد بلکه فقط نشان داد افزایش وزن گیاه با آب دریافتی گیاه ارتباط دارد نه با خاکی که گیاه در آن پرورش مییابد. نتیجهگیری او امروزه نیز پذیرفتنی است. توده گیاهی حاصل ساختن مولکولهایی است که از ترکیب هیدروژنهای مولکول آب با دی اکسید کربن به دست میآید و هر چند عناصر موجود در خاک نقش اساسی در رشد و نمو گیاه دارند، در وزن گیاه کمترین تاثیر را دارند.
آزمایشات انجام شده فوق تا آغاز قرن نوزدهم، تصویر روشنی را در ارتباط با برنامههای آینده ارایه نداد. در سال 1804، تئودر دسوسر، فیزیکدانان سوئیسی، از راه آزمایشات خود نیاز حیاتی گیاه را به گاز دی اکسید کربن مشخص نمود. او خاک را بخش ضروری غذایی گیاه معرفی کرد. بنابراین اولین کسی است که وابستگی اجتناب ناپذیر گیاه به عناصر معدنی جذب شده بهوسیله ریشه را مطرح نموده است. او عنوان نمود که عناصر موجود در آب همانند کربن در گیاه تثبیت میشوند و در غیاب نیترات و مواد معدنی تغذیهی گیاه طبیعی نیست و ازت گیاه از هوا نبوده بلکه از خاک است. در قرن نوزدهم دانشمندان بهوسیلهی آزمایشهایی که انجام دادند، دریافتند که عناصر مختلف مورد نیاز گیاه عمدتاً از طریق خاک جذب گیاه میشوند و با اضافه کردن کود به خاک میتوان کمبود این عناصر غذایی را در گیاه جبران کرد.
با مطالعه تاریخچهی کوتاهی که در مورد علم تغذیه گیاهی بیان کردیم میتوان به اهمیت این علم در توسعه و گسترش کشاورزی مدرن پی برد؛ در شرایط حاضر کشاورزی ایران و جهان، با توجه به کاهش و از دست رفتن زمینهای مرغوب و مناسب کشاورزی، به نظر میرسد تنها راه پیشرو یا یکی از مهمترین راهها افزایش عملکرد در واحد سطح باشد. که این امر تحقق نمییابد جز با پرداختن به مباحثی مانند تغذیه گیاه و کاربردی کردن این علم در مزارع و به تعبیری دیگر سرمایه گذاری درون خاک. در این زمینه هدف تغذیه گیاهان در کشاورزی ارگانیک و مدرن با تغذیه گیاهان در کشاورزی رایج متفاوت است. هدف کشاورزی سنتی تامین مستقیم غذای گیاهان با استفاده از کودهای معدنی محلول است؛ ولی کشاورزان ارگانیک گیاهان را بطور مستقیم با تغذیه ارگانیسمهای خاک با مواد ارگانیک تغذیه مینمایند.
به طور کلی کیفیت محصول، به خصوص در مورد گلها و گیاهان زینتی مثل رنگ گل، بوی گل و خصوصیاتی مثل تعداد کاسبرگ و تعداد پرهای گل در درجه اول به وسیله عوامل ژنتیکی کنترل میشوند؛ و عوامل محیطی از جمله تغذیه گیاه تاثیر ثانویه در آن دارند. از طریق تغذیه صحیح و متعادل گیاه، کمیت و کیفیت محصول افزایش پیدا میکند. پس کیفیت محصول به وسیله دو عامل محیطی و ژنتیکی در گیاه کنترل میشود. به این مفهوم که در درجه اول باید سعی کنیم گیاهی را انتخاب کنیم که به طور ژنتیکی کیفیت خوبی داشته باشد و این کیفیت خوب باید در یک محیط خوب پرورش داده شود و عوامل مورد نیاز آن نیز تأمین گردد تا این کیفیت خوب بروز کند.
امروزه بحث کیفیت محصولات به خصوص در زمینه گلهای زینتی دارای اهمیت به سزایی است. بسیاری از کشورها در زمینه صادرات گل زینتی موفقیتهای زیادی کسب کردهاند و سالانه میلیاردها دلار ارز به دست میآورند. کشور ما رتبه دوازدهم صادرات گلهای زینتی را در سطح جهان داراست.
تاریخچه کودهای بیولوژیک(کودهای میکروبی)
در سالهای گذشته به دلیل مصرف کودهای شیمیایی اثرات زیست محیطی متعددی از جمله انواع آلودگیهای آب و خاک و مشکلاتی در خصوص سلامتی انسان و دیگر موجودات زنده به وجود آمد. سیاست کشاورزی پایدار و توسعه پایدار کشاورزی، متخصصین را بر آن داشت که هر چه بیشتر از موجودات زنده خاک در جهت تأمین نیازهای غذایی گیاه کمک بگیرند و بدینسان بود که تولید کود بیولوژیک آغاز شد.
البته مصرف کودهای بیولوژیک قدمت بسیار طولانی دارد. تولیدکنندگان محصولات برای تقویت زمینهای کشاورزی، گیاهان تیرهای به نام لگومینوز را کشت میکردند و معتقد بودند که با کشت آن حاصلخیزی خاک افزایش پیدا میکند. در نوشتههای تاریخی کاشت گیاه شبدر، باقلای مصری و... برای تقویت خاکها گزارش شده است.
کودهای بیولوژیک مواد نگهدارندهی میکروارگانیزمهای مفید خاک میباشند که به طور متراکم و با تعداد بسیار زیاد در یک محیط کشت تولید شدهاند. هدف از مصرف کودهای بیولوژیک، تقویت حاصلخیزی خاک و تأمین نیازهای غذایی گیاه است، گرچه ممکن است اثرات مفید دیگری نیز داشته باشند.
نخستین کود بیولوژیک با نام تجارتی نیتراژین تولید شد که در اواخر قرن نوزدهم مورد استفاده قرار گرفت و از آن تاریخ به بعد سایر کودهای بیولوژیک ساخته شدند. ارگانیزمهایی که در تولید کودهای بیولوژیک مورد استفاده قرار میگیرند عمدتاً از خاک جداسازی میشوند، در شرایط آزمایشگاه در محیطهای کشت مخصوص تکثیر و پرورش پیدا میکنند و بعد به صورت پودرهای بستهبندی شده و آماده، مصرف میشوند.
انواع کودهای بیولوژیک
مهمترین کودهای بیولوژیک عبارتند از:
1) تثبیت کننده ازت هوا؛
2) قارچهای میکوریزی، که با ریشه بعضی از گیاهان ایجاد همزیستی کرده و اثرات مفیدی ایجاد میکنند؛
3) میکروارگانیزمهای حل کننده فسفات، که فسفات نامحلول خاک را به فسفر محلول و قابل جذب گیاه تبدیل میکنند؛
4) اکسید کننده گوگرد(تیوباسیلوس)، کودی که دارای باکتری تیوباسیلوس بوده و باعث اکسایش بیولوژیکی گوگرد میشود؛
5) کرمهای خاکی، در تولید هوموس مورد استفاده قرار میگیرند و نوعی کود کمپوست به نام ورمی کمپوست (Wermy compost) تولید میکنند.
در اصلاح گلهای پیازی از جمله لاله مانند سایر نباتات زینتی اهداف خاص و منحصر به فردی دنبال میشود. مهمترین آن اصلاح فرم ظاهری و تناسب برگ و گل، شکل و رنگ های متنوع و جدید میباشد. اصلاح لاله مانند خود لاله دارای سابقه طولانی بوده به طوری که اولین بار در قرن های ۱۲ و ۱۳ توسط پرورش دهندگان لاله در خاور نزدیک و خاورمیانه از بین ارقام وحشی سعی در گزینش و انتخاب ارقام برتر از نظر شکل گل و رنگ کردند.
کارهای اصلاحی اساسی بر روی لاله از اروپا در قرن هفدهم آغاز شد. امروزه اصلاح گلهایی مانند لاله که در خارج از فصل طبیعیشان نیز قادر به گلدهی هستند یکی از مهمترین موضوعات اصلاح نباتات است، جنس لاله مشتمل بر صد گونه است ولی برای تولید ارقام تجاری فقط چند گونه از آن با هم تلاقی داده شدهاند.
اصلاح برای پیش رس کردن:
با توجه به اینکه بیش از ۷۰ درصد پیازهای تولید شده برای پیش رس کردن استفاده میشود، بنابراین اصلاح ارقامی که بر این منظور مناسب باشند از اهمیت بالای برخوردار است. اصولاً پیازهای که برای پیش رسی به کار میروند باید خصوصیات ویژهای داشته باشند که میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱) در کوتاهترین دوره رشد و نمو قادر به گلدهی باشند.
۲) درصد بالائی از گیاهان گلدار را با کیفیت خوب تجاری که با نیازهای ویژه بازارهای مختلف نیز هماهنگی داشته باشد، تولید کنند.
۳) ظرفیت تولید و ذخیره مواد غذایی را در یک دوره طولانی داشته باشند.
۴) پیازها باید به راحتی تکثیر شوند و به روشهای جدید مکانیزاسیون سازگاری داشته باشند.
۵) نسبت به بیماریها و حشرات مقاومت نشان دهند.
۶) در مرحله بازاریابی تجاری، گلهای شاخهای یا گیاهان گلدانی باید به راحتی توانائی تحمل یک دوره نگهداری در دمای پائین و سطح نوری کم را داشته و به خوبی نیز قابل حمل باشند.
۷) پیازها در شرایط محیطی مختلف قادر به تولید گل، رشد و نمو و ریشه دهی باشند.
سرعت ازدیاد جنسی نیز عامل مهمی است که دوره زمانی لازم برای تولید یک رقم جدید را تعیین میکند. لاله که میزان ازدیاد طبیعی آن ۲-۳ پیازچه جدید در سال است برای تولید یک پیاز در یک اندازه تجاری با قابلیت گلدهی ۳-۲ سال یا بیشتر(بسته به اندازه پیازچه و رقم چند سال طول میکشد) و برای تولید یک کولیتوار جدید نیاز به دورهای ۲۵ ساله دارد. مشکل اساسی در برنامه اصلاحی لاله وجود ناسازگاری است که از عمل تلاقی موفقیت آمیز جلوگیری میکند. در لاله ناسازگاری به طور مکرر در تلاقی بین گونهای دیده میشود و فقط چند گونه میتوانند با هم تلاقی داشته باشند.
روشهای اصلاحی لاله:
الف) هیبریداسیون بین گونهای:
بیشتر تلاشها در جنس لاله همیشه متوجه انجام هیبریدهای بین گونهای است. از تلاقی بین T.gesneriana و T.fosteriana (هیبرید داروین)، T.didieri- T.albrtii- T.ingens- T.greigu- T.kaufmannian حاصل شده است.
اخیراً با استفاده از تکنیکهای درون شیشه ای، موفقیتهای زیادی در مورد هیبریدهایی که در شرایط طبیعی هیبریداسیون آنها به سختی امکان پذیر است صورت گرفته است.
از ویژگیهای شاخص در بین هیبریدهای درون گونهای میتوان به زودرسی، مقاومت در برابر ویروس عامل زنگ شکستگی، فوزاریوم و... اشاره کرد. از برخی ارقام شناخته شده حاصل از این تلاقی میتوان به: Memorys, Lefeber, Come Book, BeauMonde, Spryng, Purplewarld و Pink Impression اشاره کرد.
به منظور دو رگ گیری، ابتدا گیاه والد مادری و پدری را در اوایل پائیز در گلدان کشت مینمایند، گل در اواسط بهار تشکیل میشود(به این ترتیب میتوان ویژگیهای واریتههای زودرس و دیررس را با بقیه صفات الحاق کرد؛ در طی فصل کشت، گرده از تمام واریته هائی که میخواهیم ترکیب شوند، باید جمع آوری شوند). در دو گل که همزمان شکفتهاند در نخستین گام پرچمها را قطع کرده و در یک قاشق کوچک قرار میدهیم و گل دوم را با نوری بسیار ظریف پوشانده سپس گل را در یک سرپوش پلاستکی قرار داده و بالای سرپوش را میبندند.
دمای اید آل برای دو رگگیری ۱۷-۲۰ درجه است. دو رگگیری معمولاً دو بار به فاصله ۳ روز به منظور اطمینان از موفقیت کار انجام میگیرد. اگر تلافی موفقیت آمیز باشد تخمدان متورم میشود و در اواسط تابستان کپسول میرسد. کپسول باید تا حد ممکن پر و رسیده از روی گیاه برداشته شود. زیرا برداشت اگر خیلی زود انجام شود کیفیت بذر از بین میرود. سپس بذرها بیدرنگ در اوایل پائیز درون جعبههای بذر کاشته میشوند. این بذور، باید یک دوره سرمای طولانی را طی کنند و قرار دادن آنها تنها برای مدتی کوتاه درون یخچال کافی نیست.
پیازچه های کوچک حداقل ۲ سال باید در جای خود باقی بمانند زیرا کوچکتر از آن هستند که بتوان آنها را جابهجا کرد. در پایان سومین فصل میتوان آنها را جابهجا کرد و در یک بستر عمیقتر و بزرگتر کشت کرد. در سال پنجم پیازها قادر به گلدهی هستند و نتیجه کار قابل مشاهده است.
برخی از معیارهایی که انتخاب براساس آن انجام میگیرد عبارت از:
۱) داشتن شاخ و برگ سبز تیره و محکم
۲) دوام بالای شاخه گل بریده
۳) داشتن دوره پیش رس کردن تقریباً ۲۱ روزه در گلخانه
۴) ارتفاع مناسب گیاه
۵) شکل یا رنگ خاص
۶) مقاومت به بیماریها
اگر رقم جدید ویژگی خاصی داشته باشند، اصلاحگر آن را نامگذاری خواهد کرد و آن را به عنوان یک رقم جدید ثبت میکند. اولین فاکتوری که در انتخاب نام تعیین میشود نامی است که نشان دهنده خصوصیات ظاهری باشد و دومین فاکتور خاستگاه گیاه است.
ب) اصلاح جهشی Mutation Breeding:
اینگونه جهشها خیلی به ندرت روی میدهد و از ویژگیها آنها این است که تغییرات مهمی در ظاهر گیاه پدید میآورد بدون اینکه در شکل انتقال صفات به نسل بعدی تغییری ایجاد نمایند. ارقام جدید را میتوان به وسیله جهش، به خوبی هیبریداسیون به دست آورد. جهشهای خود به خوبی زیادی در لاله دیده میشود. این جهشها میتواند گلهایی با رنگها و اشکال مختلف را تولید کند. تفاوت زیادی بین حساسیت پذیری ارقام به جهش وجود دارد. جهشهای زیادی در ارقامی مانند Apeldoorm, Murima, Copland, Bacttigon, William شناخته شده است.
به عنوان مثال از کولیتوار Murillo حدود ۶۰ موتانت به دست آمده است. برای تحریک مصنوعی جهت ایجاد جهش، از اشعه ایکس به منظور انجام تحقیقات اصلاحی استفاده میشود و اشعههایی با طول موج red ۳۵۰-۵۵۰ به کار میرود. جهت ایجاد تری و تتراپلوئیدی میزان دورههای بیشتری باید استفاده شود. باید توجه داشت که در اثر تابش زود هنگام خیلی از گیاهان در بهار دفرمه میشوند. از لالههایی که از طریق موتانت اشعهای حاصل شدهاند میتوان به کولیتوارهای Preludium و Lustige Witwe و Santina اشاره نمود.
ج) لالههای طوطیوار:
این نوع از لالهها جزو مشهورترین لالهها بوده که به خاطر شکل و رنگ عجیب و شگفت انگیزشان طرفداران زیادی در دنیا پیدا کردهاند. این شکل از لالهها توسط نوعی جهش خودبهخودی حاصل شدهاند و در یک سری برنامههای اصلاحی در هلند ارقام خود گردهافشان از آن به نام Cordell مشاهده شد. در تلافیها با آن، لالههای Parrot با ژنتیک جدید حاصل میشود.
د) پلیپلوئیدی Ployploides:
یکی دیگر از تغییرات کروموزومی در تکنیکهای اصلاحی، پلیپلوئیدی است. شمار کروموزومهای بسیاری از کولتیوارهای Tulip دیپلوئید است، تعدادی هم مثل اکثر هیبریدهای داروین تریپلوئیداند اما تتراپلوئیدها خیلی کمیابند، تتراپلوئیدها بیشترشان دارای بوتههای قوی و محکم نسبت به دیپلوئیدها هستند. تحقیقات زیادی جهت به دست آوردن تتراپلوئیدها صورت گرفته است و مشهورترین آنها Judilh leysler است که در سال ۱۹۷۴ انجام گرفت، مشکل اساسی که در ارتباط با پلیپلوئیدی وجود دارد این است که تکثیر آنها در طول فصل با تأخیر صورت میگیرد، بنابراین برای پیشرس کردن نامناسب هستند، از روشهایی که برای به دست آوردن فرمهای پلیپلوئیدی استفاده میشود به کار بردن کلشیسین است که برای این منظور دانهها یا انتهاء شاخه گیاهی را که میخواهد بذر تولید کند چندین ساعت در مجاورت پارچهای که در کلشیسین ۲-۱ درصد آغشته شده نگه میدارند. بذرهائی که به این طریق پدید میآیند معمولاً پلیپلوئید هستند و در بین آنها بذرهایی پیدا میشود که گلهای بسیار درشتی تولید میکنند، با این حال نباید گمان ببریم تمام نمونههایی که به دست میآیند بدون استثناء گیاهانی جالب و دارای ویژگیهای مطلوب خواهند بود.
در تلاقی بین یک تتراپلوئید با یک دیپلوئید میتوان به نتایج تریپلوئید دست یافت که دارای رشد رویشی بالائی هستند ولی متأسفانه این تریپلوئیدها عقیم و نازا بوده و نمیتوان آنها را در تحقیقات بعدی اصلاحی به کار برد. تلاقی کولتیوار تتراپلوئید T.gesneiana با کولتیوار دیپلوئید T.fosteriana منجر به هیبریدهای داروین شد که دارای عمر گل بریده زیاد و مناسب برای پیشرس کردن هستند. در سال ۱۹۹۸ رقم World S Favouriti از یک کولتیوار T.Gesneriana در تلاقی با یک کولتیوار دیپلوئید T.fosteriana حاصل شد.
هـ) تکنیک جدید اصلاحی در لاله:
یک سری تکنیکهای ایجاد گیاهان هاپلوئید برای تهیه گیاهانی که تنها ۱۲ کروموزوم دارند مورد بررسی قرار گرفتند و ساختارهای شبه جنینی از دانه گرده در کشت بافت تهیه شد و با دو برابر کردن هاپلوئیدها قادر به تولید گیاهان هموزایگوتی شد که مطالعات وراثتپذیری را آسان مینمود. ازدیاد لالهها در شرایط درون شیشهای از طریق جنینهای غیرجنسی و از سلول های سوسپانسیونی باعث افزایش سرعت بالائی در تولید میشود، کارهایی نیز در ارتباط با تغییراتی در ساختار ژنتیکی لاله در حال تحقیق و بررسی است.
تحقیقات در این زمینه نوید میدهد که در آینده نه چندان دور بتوان با استفاده از تکنیکهای مولکولی جدید و با انتقال قسمتی از DNA یک ژنوم از یک رقم خاص به داخل بافتهای باز زایش شده لاله، در شرایط درون شیشهای صدها لاله با خصوصیات و ویژگیهای خاص ایجاد کرد. امروزه با استفاده از مارکرهای پروتئینی شناسائی ارقام جدید لاله که از طریق هیبریداسیون درون گونهای یا کارهای درون شیشهای حاصل شدهاند، در مرحلهای که پیازچهها رسیدهاند، امکان پذیر است.
1- ریشههای زیرزمینی(Underground Root)
2- ریشههای هوایی(Aerial Root)
2- الف) ریشههای صعود کننده(Climbing roots)
2- ب) ریشههای انگلی(Parasitic roots)
2- ج) ریشههای فتو سنتزکننده(Photosynthetic roots)
2- د) ریشههای نگاهدارنده(Stilt roots)
2- هـ) ریشههای شمعی(Prop or Pillar roots)
تعریف: ریشههای نابجا ریشههایی هستند که منشا آنها ریشهچه جنینی نیست و از قسمتهای دیگر گیاه منشا میگیرند. ریشههای نابجا را میتوان به دو دسته تقسیم نمود. که عبارتند از:
1- ریشههای زیر زمینی(Underground Root): این ریشهها در زیرزمین قرار دارند. ریشه گیاهان تکلپهای و برخی از دولپهایها در این گروه قرار دارند. از تغییرات عمده ریشههای نابجای زیرزمینی میتوان غدهای شدن را نام بردکه در گیاهانی چون مارچوبه Asparagus officinalis و کوکب Dahlia sp. دیده میشود. این ریشه ها را ریشههای غدهای Roots Tuber می نامند.
2- ریشههای هوایی(Aerial Root): این ریشهها بالاتر از سطح خاک و روی اندامهای هوایی(ساقه) تولید میشوند. از مهمترین انواع ریشههای هوایی میتوان انواع زیر را نام برد:
2- الف) ریشههای صعود کننده(Climbing roots): برخی از گیاهان بالا رونده مثل عشقه Hedera helix و پیچ اناری Tecoma sp. به کمک ریشههای ویژه از قیم بالا میروند. این ریشهها معمولاً در بخشهای سطحی قیم فرو میروند و فقط عمل تثبیت گیاه را به عهده دارند. این ریشه به ریشههای صعود کننده موسومند.
2- ب) ریشههای انگلی(Parasitic roots): این ریشهها درگیاهان انگلی مثل دارواش Vischum album، موخور Loranthus sp. و سس Cuscuta sp. وجود دارند. ریشههای انگل در پیکر میزبان فرو میروند وآب، املاح و یا مواد فتوسنتزی را جذب میکنند. این ریشه ها را گاهی مکینه Haustorium نامیدهاند.
2- ج) ریشههای فتوسنتز کننده(Photosynthetic roots): در برخی از ا رکیدههای Orchid اپیفیت ریشههایی وجود دارد که سبز رنگ بوده قادر به انجام عمل فتوسنتز هست. این ریشهها به ریشههای فتوسنتز کننده معروفند.
2- د) ریشههای نگاهدارنده(Stilt roots): در گیاهانی مانند نی Phragmites communis، نیشکرSaccharum officinarum، ذرت Zea mayze و پاندانوس Pandanus ریشههایی وجود دارد که از بخشهای نزدیک به خاک ساقه اصلی خارج شده در خاک فرو میرود و در قائم ماندن ساقه آن را کمک مینماید. این ریشهها ریشههای نگاهدارنده نام دارند.
2- هـ) ریشههای شمعی(Prop or Pillar roots): این ریشه ها در لور(مکر زن) Ficus bengalensis و انجیر معابد Ficus religusa وجود دارد. در این گیاهان از شاخه های درخت ریشههایی تولید می شود که در زمین فرو میروند و از شکسته شدن شاخهها محافظت میکنند. این ریشهها بعداً ضخیم شده و شبیه به تنه میشوند. بدین ترتیب به نظر میرسد که چنین درختانی دارای چندین تنه هستند. این ریشه را ریشههای شمعی می نامند.
فضاها و محوطههای باز با درختان و گیاهان سرسبز موجب زیبایی شهرها و در نتیجه افزایش نشاط و شادابی روحی و جسمی افراد یک جامعه میگردد. احداث باغ و پارک، کاشت درختان در حاشیه خیابانها و ایجاد فضای سبز مناسب در داخل شهرها هزینههای زیادی را برای افراد یک جامعه و شهرداریها ایجاد میکند که حفاظت از آنها را ضروری میسازد. آفات و بیماریهای گیاهی از عوامل نابودکننده درختان و درختچهها و گیاهان زینتی می باشند. مشاهده درختان آفت زده و بیمار در حاشیه خیابانها و پارکها ناخوشایند بوده و اثر نامطلوبی بر چهره شهر میگذارد. امروزه در بیشتر کشورهای جهان و مخصوصاً کشورهای در حال توسعه مبارزه شیمیایی برای حفاظت از گیاهان در برابر آفات و و عوامل بیماریزا نقش اصلی را ایفا میکند. آفتکشها جزئی از مدیریت تلفیقی آفات پذیرفته شده اند که طی آن کلیه روشها ی زراعی ،مکانیکی ،طبیعی و بیولوژیکی مقدم بر سموم شیمیایی هستند. توجه به نیازهای اکولوژیک و انتخاب گیاهان و درختان مناسب و مقاومت آنها به آفات و عوامل بیماریزا اهمیت زیادی دارند. استفاده از سموم مناسب، تناوب سموم، نحوه سمپاشی و مهمتر از همه شناخت صحیح بیماری و عامل بیماری نقش مهمی در مبازه با بیماریها و کنترل آنها، همچنین کاهش آلودگی محیط زندگی شهری دارد.
در مورد بیماریهای گیاهان زراعی تحقیقات گستردهای صورت گرفته است، ولی متاسفانه در مورد گیاهان زینتی و مورد استفاده در فضاهای سبز شهری تحقیقات معدودی صورت گرفته است که با توجه به اثرات روحی و روانی گیاهان زینتی در زندگی جوامع شهری امروزی، شناخت و پیشگیری از بیماریها و خسارت آنها امری ضروری است که توجه کارشناسان مربوطه را میطلبد. از اینرو در پستهای بعدی وبلاگ سعی خواهم کرد تا نسبت به معرفی بیماریهای رایج گیاهانی که در فضاهای سبز شهری مورد استفاده قرار میگیرند، تا حد امکان به صورت مفید و مختصر با ذکر نوع خسارت و روش پیشگیری و همراه با تصاویر مربوطه پرداخته شود.
شهادت امیرالمومنین امام علی(ع) را به خدمت تمامی دوستان عزیز تسلیت عرض مینمایم.
نه فقط مسجدیان سر به گریبان تواند
نخل و چاه و شب و صحرا همه گریان تواند
دامنت با چه گنه سرخ شد از خون سرت
ای که خلق دو جهان دست به دامان تواند
ای به خون خفته بگو کیسهی خرمات کجاست
فقرا منتظر سفرهی احسان تواند
کودکانی که گرسنه همه رفتند به خواب
به عزیزان تو سوگند عزیزان تواند
نخلها در عطش اشک تو بردند به سر
چاهها منتظر نالهی پنهان تواند
اختران شیفتهی حال نماز شب تو
کوهها منتظر نغمهی قرآن تواند
اشک مظلومی تو میچکد از دیدهی ما
پارههای دل ما برگ گلستان تواند
آسمانها همه گریند به مظلومی تو
عرشیان سوختهی سینهی سوزان تواند
گیسوی حور پریشان شده در باغ بهشت
نه فقط زینب و کلثوم پریشان تواند
نه دل "میثم" دلسوخته ای جان جهان
هر چه دل هست همه زائر ایوان تواند
امشب چه سینهسوز است بانگ اذان مولا
خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا
از لحظههای افطار در شوق وصل دلدار
بر چهره میدرخشید اشک روان مولا
مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان
قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا
زهرا کنار محراب با ذکر واعلیّا
یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا
زخم سر علی را دیدند اهل مسجد
دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا
ای نخلها بگریید ای چاهها بنالید
دیگر علی ندارید ای دوستان مولا
حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد
سرهایتان سلامت ای خاندان مولا
ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه
تا سر نهیم امشب بر آستان مولا
ریزید ای یتیمان در سفرههای خالی
خون جگر به جای خرما و نان مولا
«میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست
از دست رفته دیگر تاب و توان مولا
ز طریق بندگى على نه اگر بشر به خدا رسد
به چه دل نهد به که رو کند به چه سو رود به کجا رسد؟
ز خدا طلب دل مقبلى به على بجوى توسلى
که اگر رسد به على دلى به على قسم به خدا رسد
ازلى ولایت او بود، ابدى عنایت او بود
ز کف کفایت او بود ز خدا هر آنچه به ما رسد
به على اگر برى التجا چه در این سرا چه در آن سرا
همه حاجت تو شود روا همه درد تو به دوا رسد
على اى تو یاور و یار ما اسفا به حال فکار ما
نه اگر به عقده کار ما مدد از تو عقده گشا رسد
ولادت باسعادت مولای عاشقان، امیر مؤمنان، علی علیه السلام، و روز پدر مبارک باد.
واژه هورمون به مواد معینی اطلاق میشود که در بخشی از موجود زنده ساخته شده و پس از انتقال اثرات فیزیولوژیکی محسوسی در دیگر قسمتهای آن به جا میگذارد و در تراکمهای بسیار کم فعالند. این تصور کلی در اصل در قلمرو فیزیولوژیکی حیوانی به وجود آمده و این واژه هورمون از ریشه یونانی به معنی تهیج کردن گرفته شده است. در گیاهان ترکیبات مترادف ولی از نظر شیمیایی کاملاً متفاوت یافت میشود و واژه هورمون به طور صحیح آنها را در بر میگیرد. هورمونهای گیاهی که اغلب فیتوهورمون خوانده میشود در بافتهای مریستمی و یا لااقل جوان از هر نوع ساخته میشوند و غالباً اثرخود را پس از انتقال میگذارند که تا حدودی دورتر از بافتی که ساخته شدهاند، میباشد. هورمونها با آنزیمها و ویتامینها و DNA در این خاصیت مشترکند که به غلظت بسیار کم یا ناچیز باعث ایجاد اثرات فیزیولوژیکی عمیق میشوند. اصولاً واژه هورمون باید به ترکیباتی محدود شود که به طور طبیعی در درون موجود زنده ساخته میشود لذا در تعریف هورمون گیاهی میتوان گفت مواد آلی میباشد که مواد غذایی نبوده و توسط گیاهان تولید میشود و در غلظتهای کم فرآیند فیزیولوژیکی را تنظیم میکند.
آنها در درون گیاه، از محل تولید به محل اثر، انتقال مییابد اما گاهاً موادی که معلوم نیست در گیاه وجود داشته باشد اثرات مشابه و بعضی اوقات عیناً نظیر یکی از هورمونهای طبیعی گیاهی را دارندکه از نام نهادن هورمون گیاهی میبایست خودداری نمود که البته واژه مناسب برای این چنین ترکیباتی که اثر هورمون مانند روی گیاه دارند تنظیم کننده رشد میباشد و در تعریف آن میتوان گفت ترکیبات سنتز شده یا هورمونهای گیاهی هستند که فرآیندهای فیزیولوژیکی را تغییر میدهد. این مواد تقلید کننده از هورمونها، تاثیر روی سنتز هورمونها و از بین بردن و یا انتقال و یا(به احتمال) تغییر دادن محل تاثیر هورمونی رشد را تنظیم میکند. با این وصف برای متمایز کردن آنها میتوان گفت تمام هورمونها، تنظیم کننده رشد هستند اما تمام تنظیم کنندههای رشد هورمون نیستند.
در حال حاضر در دنیا پنج گروه مختلف هورمونهای گیاهی شناخته شده که بسیاری از آنها دارای کاربردهای عملی متعدد و مهمی در کشاورزی بویژه باغبانی هستند این گروهها عبارتند از: اکسینها، جیبرلینها، سایتوکنینها، اتیلن، و مواد بازدارنده رشد.
1- تمیزی و یکنواختی محصول(Cleanliness): این فاکتور نشان دهنده میزان اختلاط اندام تولید شده با مواد خارجی و غیر دارویی نظیر آلودگی به حشرات مختلف و یا وجود پیکر مواد اضافه و غیر آلی در محصول است. برای این منظور معمولاً از آزمونهای فیزیکی مختلف نظیر بکارگیری میکروسکوپهای مناسب استفاده میگردد. از اینرو برای تعیین کمّی این ویژگی معمولاً از میکروسکوپهای دارای بزرگنمایی (30×) استفاده میشود.
2- میزان خاکستر(Ash level): این پارامتر میزان ناخالصیهای محصول را مشخص میسازد. میزان خاکستر محصول عمدتاً از طریق سوزاندن نمونه و برآورد خاکستر بر جای مانده از آن محاسبه میگردد.
3- میزان شن(Acid insoluble ash: AIA or Sand content): میزان شن نمونه نشان دهنده مقدار اختلاط محصول با مواد خارجی غیر آلی نظیر شن میباشد. محتوای بالای شن در نمونه، آنرا از نظر کیفی در سطح نازلی قرار داده و از ارزش آن به مقدار زیادی خواهد کاست.
4- آلودگی به پاتوژن و میکروارگانیسمها(Microbiological measures): گیاهان رشد یافته در فضای آزاد معمولاً حاوی مقادیر متفاوتی از میکروارگانیسمهای مضرّ و یا غیر مضرّ هستند. روشهای متفاوتی برای برآورد میزان آلودگی نمونه به این نوع عوامل میکروبی وجود دارد.
5- بقایای سموم و ترکیبات سمّی(Pesticides/Toxins level): سموم گیاهی بویژه آفلاتوکسینها و اُکراتوکسینهای نوع(A) تولید شده توسط انواع مختلف قارچهای بیماریزا یکی از موارد مورد بحث در اندازهگیریهای کیفی گیاهان دارویی هستند. استفاده از(HPLC) یکی از مرسومترین روشهای ارزیابی میزان آلودگی محصول به این سموم است. برای اندازه گیری میزان باقیمانده آفتکُشها در گیاهان دارویی بسته به نوع ماده شیمیایی مورد نظر، از روشهای(GC) و یا(HPLC) استفاده میگردد.
6- اندازه ذرات خرد شده(Mesh/Particle size): بسیاری از گیاهانی که از آنها به عنوان ادویه استفاده میگردد، باید به منظور توزیع و پخش سادهتر و بهتر در محصول غذایی نهایی، به صورت پودر شده درآیند. به علاوه خرد کردن این گیاهان در پخش بهتر رایحه آنها موثر است. بر این اساس اندازه ذرات خرد شده این گیاهان در ارزیابیهای کیفی محصول مورد نظر همواره مدّ نظر بوده است. برای این منظور باید در حدود 95 درصد محصول از یک غربال دارای اندازه استاندارد گذر کند تا محصول از نظر کیفی مورد تایید قرار گیرد.
7- درصد رطوبت(Moisture content): تعیین میزان رطوبت و بنا به تعریفی دیگر میزان رطوبت مفید (Water availability: Aw) نمونه از مهمترین فرآیندهای کنترل کیفی محصولات دارویی است. مقدار استاندارد این پارامتر در حد 6/0 برآورد شده است. اندازهگیری میزان رطوبت نمونه یکی از مهمترین بخشهای کنترل کیفی است، چراکه رطوبت، درصد بسیار زیادی از وزن نمونه را به خود اختصاص میدهد. از سوی دیگر وزن نمونه یکی از مهمترین ملاکهای تعیین قیمت محصول میباشد. بنابراین رطوبت در نمونه نباید از سطح قابل قبولی بیشتر باشد. این امر زمانی ارزش و اهمیّت خود را بیشتر نمایان میسازد که محصول از قیمت پایه زیادی برخوردار باشد و بعلاوه در مقیاس زیادی معامله گردد. در اینصورت وجود حتی یک درصد رطوبت اضافه در محصول نیز تاثیر زیادی بر قیمت آن بر جای خواهد گذارد. به طور کلی میزان رطوبت استاندارد در محصول بر حسب نوع محصول متفاوت است، امّا این میزان باید در حدّی باشد که به ارزش ترکیبات شیمیایی موجود در محصول صدمهای وارد نگردد. در مجموع و با در نظر گرفتن کلیّه ملاحظات، سطح رطوبت قابل قبول محصول در حدود 12-11 درصد در نظر گرفته میشود. اگرچه مقادیر کمتری(10-5 درصد) نیز در منابع ذکر شده اند. این امر بویژه در مورد محصولاتی که جاذب رطوبت هستند و یا در معرض آن به سرعت کیفیّت خود را از دست میدهند مصداق بیشتری مییابد.