برای اولین بار در سال ۱۸۴۰ سوپر فسفات توسط Johnlawes با اضافه کردن اسید سولفوریک بر روی سنگ فسفات به دست آمد. از آن زمان تاکنون اسید سولفوریک به مراتب بیشتر از سایر اسیدها در تهیه کودهای فسفاته به کاررفته است. در مقایسه با اسیدهای قوی دیگر که برای تهیه کودهای فسفاته کاربرد دارد، اسید سولفوریک ارزان و فراوان بوده و محصول نهائی یعنی سوپر فسفات و یا اسید فسفریک نسبتاً آسانتر به دست میآید. تا چندی قبل کود سوپر فسفات ساده که تقریباً به همان روش اولیه تولید میشد، به مراتب بیش از کودهای فسفاته دیگر تهیه میگردید، ولی در سالهای اخیر سوپر فسفات تریپل و فسفاتهای آمونیم در صنایع فسفات بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند و در نتیجه از اهمیت نسبی سوپر فسفات ساده کاسته شده است.
خصوصیات کشاورزی و مبلغی که مصرف کننده نهایی یعنی زارع میپردازد نوع کودی را که باید در کارخانه تولید شود را مشخص میکند. در مناطقی که هزینه حمل کود زیاد است، تولید محصولات متراکم از قبیل فسفات دی آمونیم و سوپر فسفات تریپل و امثال آنها بیشتر مقرون به صرفه میباشند در نقاطی که مسافت کوتاه و هزینه حمل کم باشد کودهای سولفات آمونیم و سوپرفسفات ساده به آسانی با محصولات متراکمتر رقابت میکنند و در صورتیکه تاثیر گوگرد نیز منظور گردد(مثلاً در مورد زمینهایی که دچار کمبود گوگرد هستند) کودهایی مانند سولفات آمونیم و سوپرفسفات ساده تا مسافات دورتری از محل تولید قابلیت رقابت با کودهای متراکمتر را خواهد داشت.
انتخاب اسید سولفوریک یا اسیدنیتریک باید براساس خصوصیات اگرونومی و قیمت تحویلی به زارع محاسبه گردد ولی در حال حاضر بالا بودن قیمت اسید نیتریک در مقایسه با اسید سولفوریک(به جز در مواردی معدود) مانع مصرف این اسید برای تهیه کودهای فسفاته میگردد. این توضیح نیز اضافه میشود که برای خاکهای قلیایی کودهای فسفری که با اسیدنیتریک تهیه شده باشند زیاد مناسب نیست. در بسیاری از مناطق کشاورزی مصرف کودهای فسفاته که حاوی مقدار بیشتری P2O5 قابل حل در آب باشند، برای کسب نتایج بهتر و محصول بیشتر لازم به نظر میرسد ولی در شرایط فعلی مقرون به صرفه نخواهد بود، لذا تولید این نوع کودها نیترو فسفاته فقط در مراکز بزرگ تولید آمونیاک امکان پذیر خواهد بود.
اسید نیتریک را میتوان برای تهیه کودهایی که P2O5 آنها ۱۰۰% در آب قابل حل باشند بهکار برد، ولی این امر نیاز به استفاده مقادیر بیش از حد اسید نیتریک دارد که به دلایل ذکر شده اقتصادی نخواهد بود.
بیشتر از ۴۰% مصرف سالانه گوگرد در کشاورزی است. موارد مصرف گوگرد در کشاورزی بیشتر برای تهیه کودهای فسفاته و تا حدود کمتری برای تهیه سولفات آمونیم و سموم دفع آفات میباشد. اگر به جای اسید سولفوریک جوهر گوگرد را در نظر بگیریم خواهیم دید که حدود ۵۰% تولید سالانه این اسید در تهیه کودهای شیمیائی به مصرف میرسد. مقادیر کمی گوگرد که شاید حدود ۱% کل مصرف سالانه این عنصر باشد برای کنترل انواع آفات نباتی کاربرد دارد.
علاوه بر تهیه کودهای شیمیائی و دفع آفات نباتی گوگرد در کشاورزی حائز اهمیت دیگری است که مستقیماً با مصرف گوگرد و اسید سولفوریک ارتباطی ندارد. گوگرد یکی از عناصر حیاتی در تغذیه گیاهی و حیوانی است وقتی به مقدار کافی در منطقه نمو ریشه موجود نباشد رشد گیاهان متوقف میگردد و مقدار محصول و در بعضی مواقع مرغوبیت آن کاهش مییابد. هر گاه بعضی از مواد آلی گوگرددار به مقدار کافی در غذای پستانداران(به جز حیوانات نشخوار کننده) نباشد عوارض سو تغذیه بروز خواهد نمود. حیوانات نشخوارکننده از مصرف گوگرد بینیاز نیستند ولی قادرند علاوه بر انواع آلی از انواع معدنی گوگرد نیز استفاده کنند. لذا اهمیت گوگرد در کشاورزی را میتوان در مورد زیر بررسی نمود:
۱ـ تولید کودهای شیمیائی، تغذیه گیاهی و حاصلخیزی زمین
۲ـ تغذیه حیوانات و انسان
۳ـ تهیه سموم دفع آفات
تغذیه گیاهی علمی است که به چگونگی تامین نیازهای غذایی گیاهان به منظور افزایش کمیّـت و کیفیـت محصولات میپردازد. تغذیه، علم تامین نیازهای غذایی گیاه، جذب مواد غذایی و استفاده از آنها در متابولیسم گیاهی است. این علم قدمتی طولانی دارد؛ قدمت علم تغذیه گیاهی به زمان شروع کشاورزی بر میگردد، بر این اساس انسانهای اولیه متوجه شدند که بعد از چند دوره کشت و کار، خاک مورد استفاده فقیر شده و محصولات بعدی مانند محصولات اولیه رشد و تولید خوبی نخواهند داشت. چنانچه موادی مانند کود حیوانی و خاکستر به خاک اضافه شود، خاک تقویت میشود. در زمانهای قدیم به دلیل آن که تحقیقات به صورت تجربی یا عملی وجود نداشت یافتههای انسان حالت تجربی به خود گرفت. بنابراین بشر از زمانی که به رشد گیاهان همت گماشت تامین نیازهای غذایی گیاهان را در مد نظر داشت تا اینکه 350 سال قبل از میلاد ارسطو تئوری هوموس را ارائه داد. نظریه هوموس ارسطو در ارتباط با انسجام علم تغذیه گیاه یکی از نظریههای مطرح بود. بر طبق این نظریه، گیاهان به وسیله ریشـه خود هوموس را از خاک جذب میکنند، و بعد از بین رفتن گیاه هوموس به خاک برمیگردد و این چرخه ادامه دارد. هوموس مادهای است سیاه رنگ، مقاوم به تجزیه و در اثر تجزیه ماده آلی در خاک، حاصل میشود و تاثیر بسیار مثبتی در خصوصیات خاک، رشد و تغذیه گیاه دارد. نظریه هوموس ارسطو سالیان سال مورد قبول واقع شد تا اینکه در سال 1643 میلادی محققی به نام وان هلمونت آزمایش مشهور با درخت بید را که گاهی از آن به عنوان نخستین آزمایش دقیق پیرامون فیزیولوژی گیاهی یاد میشود، انجام داد. او قلمه بیدی را در گلدانی کاشت و آن را پنج سال با آب باران آبیاری کرد. وزن قلمه در آغاز آزمایش 25/2 کیلوگرم بود اما پس از پنج سال به 72/76 کیلوگرم رسید. او طی این مدت روی گلدان را با پوشش آهنی سوراخداری پوشانده بود و در پایان پنج سال خاک آن را خشک و سپس وزن کرد. از وزن آن فقط 6/56 گرم کاسته شده بود(این مقدار اندک توسط هلمونت خطای آزمایش فرض گردید). بنابراین وان هلمونت نتیجه گرفت ماده سازنده پیکر گیاهان از خاک به دست نمیآید. هلمونت به این نتیجه غلط دست پیدا کرد که توده زنده درخت نه از دی اکسیدکربن بلکه از آب بارانی به دست آمده که به گلدان افزوده شده است. اما آیا او در طراحی آزمایش خود اشتباهی داشت؟ چنین به نظر نمیرسد! آزمایش او بسیار دقیق و کنترل شده بود که به نتیجهگیری نادرستی انجامید. امروزه میدانیم حجم عمده توده گیاه از دی اکسید کربن به دست میآید. اما این حقیقت علمی در آن زمان به طور کامل ناشناخته بود. در واقع واژه «گاز» نیز سالها بعد توسط خود وان هلمونت ابداع شد و در سال 1727 میلادی استفن هلز نشان داد که نوعی گاز در رشد گیاهان دخالت دارد.
در واقع هلمونت با آزمایش خود منکر نقش خاک در رشد گیاهان نشد بلکه فقط نشان داد افزایش وزن گیاه با آب دریافتی گیاه ارتباط دارد نه با خاکی که گیاه در آن پرورش مییابد. نتیجهگیری او امروزه نیز پذیرفتنی است. توده گیاهی حاصل ساختن مولکولهایی است که از ترکیب هیدروژنهای مولکول آب با دی اکسید کربن به دست میآید و هر چند عناصر موجود در خاک نقش اساسی در رشد و نمو گیاه دارند، در وزن گیاه کمترین تاثیر را دارند.
آزمایشات انجام شده فوق تا آغاز قرن نوزدهم، تصویر روشنی را در ارتباط با برنامههای آینده ارایه نداد. در سال 1804، تئودر دسوسر، فیزیکدانان سوئیسی، از راه آزمایشات خود نیاز حیاتی گیاه را به گاز دی اکسید کربن مشخص نمود. او خاک را بخش ضروری غذایی گیاه معرفی کرد. بنابراین اولین کسی است که وابستگی اجتناب ناپذیر گیاه به عناصر معدنی جذب شده بهوسیله ریشه را مطرح نموده است. او عنوان نمود که عناصر موجود در آب همانند کربن در گیاه تثبیت میشوند و در غیاب نیترات و مواد معدنی تغذیهی گیاه طبیعی نیست و ازت گیاه از هوا نبوده بلکه از خاک است. در قرن نوزدهم دانشمندان بهوسیلهی آزمایشهایی که انجام دادند، دریافتند که عناصر مختلف مورد نیاز گیاه عمدتاً از طریق خاک جذب گیاه میشوند و با اضافه کردن کود به خاک میتوان کمبود این عناصر غذایی را در گیاه جبران کرد.
با مطالعه تاریخچهی کوتاهی که در مورد علم تغذیه گیاهی بیان کردیم میتوان به اهمیت این علم در توسعه و گسترش کشاورزی مدرن پی برد؛ در شرایط حاضر کشاورزی ایران و جهان، با توجه به کاهش و از دست رفتن زمینهای مرغوب و مناسب کشاورزی، به نظر میرسد تنها راه پیشرو یا یکی از مهمترین راهها افزایش عملکرد در واحد سطح باشد. که این امر تحقق نمییابد جز با پرداختن به مباحثی مانند تغذیه گیاه و کاربردی کردن این علم در مزارع و به تعبیری دیگر سرمایه گذاری درون خاک. در این زمینه هدف تغذیه گیاهان در کشاورزی ارگانیک و مدرن با تغذیه گیاهان در کشاورزی رایج متفاوت است. هدف کشاورزی سنتی تامین مستقیم غذای گیاهان با استفاده از کودهای معدنی محلول است؛ ولی کشاورزان ارگانیک گیاهان را بطور مستقیم با تغذیه ارگانیسمهای خاک با مواد ارگانیک تغذیه مینمایند.
به طور کلی کیفیت محصول، به خصوص در مورد گلها و گیاهان زینتی مثل رنگ گل، بوی گل و خصوصیاتی مثل تعداد کاسبرگ و تعداد پرهای گل در درجه اول به وسیله عوامل ژنتیکی کنترل میشوند؛ و عوامل محیطی از جمله تغذیه گیاه تاثیر ثانویه در آن دارند. از طریق تغذیه صحیح و متعادل گیاه، کمیت و کیفیت محصول افزایش پیدا میکند. پس کیفیت محصول به وسیله دو عامل محیطی و ژنتیکی در گیاه کنترل میشود. به این مفهوم که در درجه اول باید سعی کنیم گیاهی را انتخاب کنیم که به طور ژنتیکی کیفیت خوبی داشته باشد و این کیفیت خوب باید در یک محیط خوب پرورش داده شود و عوامل مورد نیاز آن نیز تأمین گردد تا این کیفیت خوب بروز کند.
امروزه بحث کیفیت محصولات به خصوص در زمینه گلهای زینتی دارای اهمیت به سزایی است. بسیاری از کشورها در زمینه صادرات گل زینتی موفقیتهای زیادی کسب کردهاند و سالانه میلیاردها دلار ارز به دست میآورند. کشور ما رتبه دوازدهم صادرات گلهای زینتی را در سطح جهان داراست.
تاریخچه کودهای بیولوژیک(کودهای میکروبی)
در سالهای گذشته به دلیل مصرف کودهای شیمیایی اثرات زیست محیطی متعددی از جمله انواع آلودگیهای آب و خاک و مشکلاتی در خصوص سلامتی انسان و دیگر موجودات زنده به وجود آمد. سیاست کشاورزی پایدار و توسعه پایدار کشاورزی، متخصصین را بر آن داشت که هر چه بیشتر از موجودات زنده خاک در جهت تأمین نیازهای غذایی گیاه کمک بگیرند و بدینسان بود که تولید کود بیولوژیک آغاز شد.
البته مصرف کودهای بیولوژیک قدمت بسیار طولانی دارد. تولیدکنندگان محصولات برای تقویت زمینهای کشاورزی، گیاهان تیرهای به نام لگومینوز را کشت میکردند و معتقد بودند که با کشت آن حاصلخیزی خاک افزایش پیدا میکند. در نوشتههای تاریخی کاشت گیاه شبدر، باقلای مصری و... برای تقویت خاکها گزارش شده است.
کودهای بیولوژیک مواد نگهدارندهی میکروارگانیزمهای مفید خاک میباشند که به طور متراکم و با تعداد بسیار زیاد در یک محیط کشت تولید شدهاند. هدف از مصرف کودهای بیولوژیک، تقویت حاصلخیزی خاک و تأمین نیازهای غذایی گیاه است، گرچه ممکن است اثرات مفید دیگری نیز داشته باشند.
نخستین کود بیولوژیک با نام تجارتی نیتراژین تولید شد که در اواخر قرن نوزدهم مورد استفاده قرار گرفت و از آن تاریخ به بعد سایر کودهای بیولوژیک ساخته شدند. ارگانیزمهایی که در تولید کودهای بیولوژیک مورد استفاده قرار میگیرند عمدتاً از خاک جداسازی میشوند، در شرایط آزمایشگاه در محیطهای کشت مخصوص تکثیر و پرورش پیدا میکنند و بعد به صورت پودرهای بستهبندی شده و آماده، مصرف میشوند.
انواع کودهای بیولوژیک
مهمترین کودهای بیولوژیک عبارتند از:
1) تثبیت کننده ازت هوا؛
2) قارچهای میکوریزی، که با ریشه بعضی از گیاهان ایجاد همزیستی کرده و اثرات مفیدی ایجاد میکنند؛
3) میکروارگانیزمهای حل کننده فسفات، که فسفات نامحلول خاک را به فسفر محلول و قابل جذب گیاه تبدیل میکنند؛
4) اکسید کننده گوگرد(تیوباسیلوس)، کودی که دارای باکتری تیوباسیلوس بوده و باعث اکسایش بیولوژیکی گوگرد میشود؛
5) کرمهای خاکی، در تولید هوموس مورد استفاده قرار میگیرند و نوعی کود کمپوست به نام ورمی کمپوست (Wermy compost) تولید میکنند.